او سینا لاوت، شرور رمان تراژیک را در اختیار داشت. بزرگترین رهبر ببرها در رمان اصلی زمانی که قبیله ببرش او را به دلیل جهشیافته بودن رها کردند، اما این خیلی طول نکشید تا اینکه دوک به دنبال پسرش آمد.
من پدرم را متقاعد کردم که به او اجازه دهد به نحوی با ما زندگی کند، اما اکنون فقط باید در محافظت از ایوان موفق باشم تا زمانی که دوک بیاید…
اما وقتی دوک از راه می رسد، اتفاق غیرمنتظره ای رخ می دهد.
“من او را هم خواهم برد.”
متعجب؟ من؟
آیا واقعاً می خواهم به زندگی با پدر و مادرم ادامه دهم؟
دیدگاه های کاربران